برنامه های نوروزی مهد کودک ایرانمهر

سلام پسرم.

خوبی مامان جان؟

آخرین روز زمستون شده و بهار داره میاد. همه در تکاپو هستن برای یه شروع جدید. برای امیدها و آرزوهای قشنگ تر و جدید.

مامان جان نمیدونم چرا روزهای آخر اسفند رو بیشتر از لحظه ی تحویل سال و روزهای اول بهار دوست دارم. یه جور انتظار خوبه. انتظاری که ارزششو داره تا به وصال بهار برسی.

یه انرژی زیاد، یه دلشوره ی شیرین!

مثل اون روزهایی که تو، توی دلم بودی و من لحظه به لحظه منتظر اومدنت بودم. همون لحظه هایی که واقعا الان هم یادآوریش برام قشنگه و لبخند روی لبم میاره. همون انتظار ِگاهی سخت که ارزش اینو داشت که تورو ببینم و عاشقت بشم. آخه تو بهار زندگیمی ...

بگذریم مامان جان.

آخرین ماه زمستون برای ما خیلی پر کار بود. اصلاً مامان جان از وقتی یادم میاد ما همیشه کارمون زیاده :دی

شمارو بردم شنوایی سنجی ABR. سر همون قضیه حرف نزدنت. چون دکتر میگفت شاید گوش شما در شنیدن فرکانسهای خاصی ضعف داشته باشه یا خدای نکرده ناتوان باشه. خیلی تصمیم سختی بود برام، چون با یه داروی خوراکی شما باید به خواب عمیقی میرفتی تا بتونن این آزمون رو انجام بدن. خلاصه باز هم به خودم گفتم که انجامش بدیم  چون دوست ندارم دو سال بعد بفهمم که کاری از دستم بر میومده و انجام ندادم. به حمدالله انجام دادیم و خداروشکر شنوایت حرف نداشت.

از طرفی مهد کودکت هم کلی برنامه های شاد و زیبا برات گذاشته بود در آستانه نوروز.

Funny Day، جشن سبزه، عکاسی نوروزی، تئاتر نوروزی، جشن چهارشنبه سوری، قاشق زنی، حاجی فیروز، سلام خاله بهار،خداحافظی از ننه سرما، عید دیدنی، سمنو خوران، دعای دسته جمعی و عیدی دادن به شما