High Risk
سلام
من تو این زمانی که نمیدونستم باردارم، کاری انجام دادم که خیلی نگران هستم...
جمعه دو هفته پیش منو همسر، رفتیم کوههای دربند و ماشالله هزار ماشالله تا ایستگاه آخر هم رفتیم... حالا این به کنار. وقتی برگشتیم من دچار درد و گرفتگی شدید عضلات پا شدم که از سر استیصال، برای تسکینش یه ژلوفن و یه قرص متاکاربامول خوردم که شل کننده ی عضلات هست.
اینقدر این موضوع نگرانم کرده که سه شنبه ی گذشته با دکترم در میون گذاشتم و اون هم نظر خاص و دقیقی نداد و گفت باید زمان بگذره تا همه چیز مشخص شه... خب بابا جان، همین گذشت زمان الان برای من کشنده اس... خیلی فکرم رو درگیر کرده و خیلی نگرانم.
دیشب موقع اذان مغرب بغض عجیبی منو گرفت و بلند بلند با خدا رازو نیاز کردم که آ خدا... تویی که خودت در تمام دوران زندگی از من محافظت کردی و همه جوره ازم حمایت کردی، نذار این بچه چیزیش بشه!
راستی یادم رفت بگم، سه شنبه دکترم گفت که اگه بچه ی خوبی باشه و مامانش رو اذیت نکنه، ما یازدهم بهمن میتونیم منتظر به دنیا اومدن نی نی نازمون باشیم...