آرازآراز، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

آراز، شاهزاده زمستانی ما

بازدید از مهد کودک ایرانمهر (اکباتان)

1393/9/20 11:0
نویسنده : هنگامه
2,852 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم

 

خب من اومدم با کلی حرف و تعریف

اول آبان ماه 93 ما شما رو به یه مهد کودکی بردیم که متاسفانه در تمام یک ماهی که اونجا میرفتی هر روز با گریه و زاری همراه بود و با گذشت زمان به دلیل دروغ گفتن مسئولین و چند مورد عدم رعایت بهداشت و عدم رسیدگی صحیح، به این نتیجه رسیدم که اونجا نمیتونه مهد کودک مناسبی برای شما باشه.

خلاصه با کلی رایزنی و رفت و آمد و سفارش و پیگیری مدیر سابقم ، تونستم از مهد مورد تائیدم مهد کودک ایرانمهر زمان بازدید بگیرم.

روز بازدید:

مقرر شده بود که روز بازدید هم پدر و هم مادر و هم کودک هر سه نفر حضور داشته باشن. یعنی الزامی بود. بنابراین صبح زود با صدای قشنگ تو که از تختت سر بیرون آورده بودی، از خواب بیدار شدیم و صبحانه خوردیم و توی بارون پائیزی راهی شدیم. وقتی رسیدیم کفشها رو دراوردیم و دمپایی های مهد کودک رو به پا کردیم و منتظر دو خانواده دیگه که اونا هم با ما بازدید داشتن موندیم. وقتی جمعمون جمع شد، یه خانمی به اسم سارا جون، مسئول نشون دادن بخش های مختلف مهد شد. اول وارد بخش مهر 1 شدیم که رده سنی شما اونجا مستقر هستن. دو تا اتاق تر و تمیز و خوشگل با کلی ویژگیهای خاص!

دستگاه تسویه هوا تو همه ی اتاقها با توجه به مساحت اتاقها وجود داشت. وجود نورگیر در اتاقها هم مناسب بود. دستگاه ضدعفونی کننده شیشه شیر هم یک ویژگی دیگه بود که من خیلی خوشم اومد. توی قفسه ها هر بچه ای یه سبد مخصوص داره که عکسش روش نصب شده و لباسهای اضافی ، اون تو چیده میشه

 اتاق شستشو  و بهداشت : نظم و ترتیبی که در قفسه ها وجود داشت و تمیزی حوله ها و وان حموم و سبدهای شیک و تمیز بسیار چشم نواز بود. (متاسفانه من نمیدونم دلم به چیه مهد قبلی خوش بود؟؟؟)تو اتاق شستشو  هم سبدهایی با عکس بچه ها وجود داشت که پوشکهاشون خوشگل و مرتب توشون چیده شده بود.

بعد به اتاق موزیک و رقص رفتیم و همه ی بچه ها در حال شادی و پایکوبی بودن. شعرهای کودکانه میخوندن و میچرخیدن و میخندیدن و میرقصیدن. تو هم رفتی وسطشون و میرقصیدی. مامان فدات شه.

به اتاق ورزش رفتیم که خانم میانسالی مربیش بود. اونجا بهمون گفتن گروه سنی شما هر روز ماساژ دست و پا و بدن میگیرن و من کلی ذوق کردم برات.  اون خانم گفتن شما در مراحل ابتدایی فقط  روی ترمبولین با کمک خودشون میپرین بالا و پایین تا حرکت و تعادل رو فرا بگیرید. بعد شما خودت به صورت خودجوش  زود رفتی رو ترومبولین و شروع کردی به جست و خیز و باعث شدی همه بخندن و جو به قول خودم تلطیف شد.

اتاق بعدی اتاق نقاشی و خمیر بازی بود. که به قول سارا خانم هیچ صندلی وجود نداشت چون بچه ها روی دیوارهای اتاق نقاشی میکنن. برای گروه سنی شما، ماست خوراکی و رنگی برای نقاشی و خمیر خوراکی برای بازی استفاده میشه که اگه دست به دهن بردین خطری متوجهتون نشه. و سنین بالاتر رنگهای مخصوص نقاشی و خمیر بازی.

بخش بعدی آشپزخونه بود که اونجا میز و صندلی هایی با ارتفاع کوتاه وجود داشت و خانم مهربون سرآشپز در حال آشپزی بود. اونجا سارا جون بهمون گفتن که همه غذاها با آب قلم پخته میشه و غذاها هر روز به صورت تازه و رعایت اصول بهداشتی پخته میشه و هر روز سه نوع سوپ ِ رشته، برنج و جو پخته و آماده میشه که همه ی رده های سنی میتونن ازش استفاده کنن. که عکس برنامه غذایی رو میذارم اینجا

 

بخش هیجان انگیز بعدی پلی هاوس بود. حیاط پشتی رو به شیوه ی اصولی مسقف کردن و توش کلی بازی های هیجان انگیز گذاشتن و استخر شن هم وجود داشت. سارا جون گفتن که تراش شن ها به صورت کروی هست که هیچگونه خط و خشی روی پوست باقی نمیذاره و شن ها کاملا سفارشی و بهداشتی هستند. حیاط پر از سرسره و تاب های خوشگل و کوتاه و رنگارنگ بود.

 

خلاصه که مامان جان این بود گزارشی از روز بازدید از مهد کودک شما.

الهی مامان فدای شیرین زبونیات بشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)