اولین کلمات پسرم

سلام عشقم عمرم نفسم جونم

پسر عزیزم واقعا واقعاَ از ته دل عذر میخوام از اینکه چند ماهه نتونستم به وبلاگت رسیدگی کنم.

امسال لحظه تحویل سال نو خونه مامان بزرگ بودیم (مامان ِ بابایی). این عکسی هم که این پائینه عکس سفره هفت سین خونه خودمونه عزیزم. روز دوم عید رفتیم شمال و حسابی خوش گذروندیم و بخش خوبش دیدن آرسس جون و خاله نسیم و عمو امین بود که اونجا با هم ملاقات کردیم و حسابی ترکوندیم. تو و آرسس جون هم حسابی لب ساحل مشغول راه رفتن و گردش بودین.

ایام خوش عید با همه ی دید و بازدیدهای مرسوم و عیدی دادن و عیدی گرفتن گذشت.

و ما بعد از تعطیلات تصمیم گرفتیم که نذری که زمان شنیدن تپش های قلبت، در نظر گرفته بودیم رو ادا کنیم و بریم مشهد. 

بلیط گرفتیم و تو برای اولین بار سوار هواپیما شدی. نکته جالب اینجا بود که هم در زمان رفت و هم در زمان برگشت تا هواپیما شروع به تاکسی کردن میکرد تو به خواب عمیقی فرو میرفتی.

تو هتل مشهد هم حسابی شیطونی و میکردی و همکارای مامان و بابا رو که میدیدی کلی دلبری میکردی ازشون.

بعد هم به زیارت امام رضا رفتیم 

آراز جان، مامانی... ماشالله هزار ماشالله شیطنت هات حد و حصری نداره. همش در حال فعالیت و جنب و جوشی. متاسفانه چند ماهه هیچ وزنی اضافه نکردی و همش دلیلش اینه که هر چی میخوری با شیطونیات میسوزونی و چیزی نمیذاری که تو بدنت ذخیره شه. اما با این حال خداروشکر که سالمی. چاق بودن که مهم نیست. 

عزیز دلم تواماً ملاحت و شیرینی خاص خودتو داری. تازگیها هر چیزی میشنوی سعی میکنی تکرار کنی. 

یه مسئله جالب هم اینکه چند روز پیش تلویزیون فیلمهای دفاع مقدس و جنگ رو نشون میداد و یه نفر تو فیلم داد زد:  حاجــــی بیا حاجـــی بیا و تو هم درجا گفتی حاجی حاجی

دلم میخواست اون لحظه برات غش کنم اینقد که با نمک بودی. 

تازه به من هم میگی هانان... هامان... مانان....

عاشق وسائل برقی هستی سشوار، گوشی، تلفن، موبایل و تبلت و فرق وسائل سالم و از کار افتاده رو خوب میدونی الهی فدات شم. همش میخوای دوشاخه رو بزنی به پریز و مارو سکته میدی 

جاروبرقی هم که بیچاره شده از دستت اشک میریزه گوله گوله بس که کشیدیش اینور و اونور . من جرئت ندارم جاروبرقی بکشم خونه رو

ماشین لباسشوییمون اگه زبون داشت نمیدونم به کی شکایتت رو می برد بس که درشو باز و بسته کردی و دکمه هاشو زدی

گوشی تلفن رو میگیری دستت و با اون طرفی که اونور خط ِ به زبون خودت حرف میزنی تند تند

وقتی گشنه ات میشه میگی هام هام       

دوست داری غذاتو رو صندلی غذای خودت بخوری 

تنبل مامان همیشه تنبلیت میاد خودت شیشه شیرتو بگیری و بخوری 

وقتی تشنه ات میشه میری جلوی یخچال میشینی و پاهاتو دراز میکنی

در یخچال که باز میشه میخوای از طبقاتش بالا بری 

وقتی کار خرابی میکنی دماغ خودتو میگیری و میگی پیــف پیف

میگیم وای وای وای و سرتو به طرفین میچرخونی

وقتی کوچکترین اخطاری بهت میدیم در هر مورد زود اعتراض میکنی و دستاتو به معنای دونستن دلیلش میاری بالا 

عاشق هندونه ای. باورت نمیشه چه جیغ هایی براش میکشی.

ماشین سواری خیلی دوست داری تا بابا از پشت فرمون بلند میشه، میری پشت فرمون و تا دلت میخواد بوق میزنی، راهنما میزنی، نور بالا میدی.

از رقصیدن هم که نگو... تا کلیپ PHARREL WILLIAMS (HAPPY) شروع میشه شروع میکنی پاهاتو به زمین میکوبی و میخندی و میرقصی و میچرخی.

بهت میگم آراز بیا با هم بابارو ببوسیم. تا من نبوسم نمیبوسی میگی با هم! خیلی کلکی البته من هم کلی کیف میکنما

عاشق پارک و سرسره سواری هستی. چند روز پیش رفتیم هایپر استار و رفتیم شهربازی و عاشق استخر توپ اونجا شده بودی و دقایق زیادی سرگرم بازی با بچه ها شده بودی.

همه ی این با نمکیات به کنار... پستونک خوردنت تمومی نداره

با چه سرعتی دقیقا مثل همین عکس پستونک میخوری و سراغ منی تا بهت بدم پستونکتو

میخوام برات بهترین مامان دنیا باشم

  دوستت دارم قلب مامی