من یه پارچه آقام....
سلام بالاخره وقتش شده بود که برم سونوگرافی و ببینم که این فرشته ای که ما منتظرش هستیم خانومه یا آقا... دیروز رفته بودم خونه بابا زندی عزیز دلم... (بابای مامانی) خانم دکتر احمدیان از موکلای بابا بزرگ هستش و سونوگرافیسته. بابا بزرگ دل تو دلش نبود که ببینه پسری یا دختر؟ البته هر چی بودی براش عزیزی اما میخواست به اسم خودت صدات کنه. بابایی هم سر کار بود و خواستم که سورپرایزش کنم. چون قرار نبود دیروز بریم برای تعیین جنسیت. اتفاقا دیروز روز پزشک بود و بعد از خرید یه دسته گل شیکان میکان برای خانم دکتر، راهی مطبش شدیم. وقتی تو مانیتور سونوگرافی دیدمت قلبم به تپش افتاد. سرت مثل خودم گرد و تپل بود. غش رفتم برات. بعد از چند ثانیه خانم دکتر گفت که جن...