آرازآراز، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

آراز، شاهزاده زمستانی ما

انتظار

این روزها عاشقم ،عاشق خانه ام ، همخانه ام و نازنینی که تا چند ماه دیگر مهمان خانه مان میشود . این روزها سخت عاشقم عاشق لحظه های ناب زندگی ام که این روزها تک تک لحظه های زندگی ام ناب ناب است. این روزها شاه بیت غزلهایم کودکی است که نفس نفس انتظار آمدنش را میکشم. این روزها به لحظه های دونفره مان گرد نقره ای عشق میپاشیم. این روزها عاشقم عاشق همین چند صباحی که از دونفره ماندنمان باقی مانده... این روزها آغوشمان را صیقل میدهیم برای حضور فرشته ای که پاک است و پاکی را به قلب هایمان هدیه کرد. این روزها روحمان را صیقل میدهیم برای هدیه ای از سوی پروردگارمان . این هدیه حس پاکی است به نام: ( پدر و مادر شدن ) این روزها سخت عاشقم... ...
7 دی 1391

هفت ماه تمام شد

سلام پسر عزیزم قشنگ مامان و بابائی، امروز شما هفت ماهه تمامه که توی دل مامان نشستی و زندگی منو بابا مسعود رو غرق نور و شادی کردی. شبها و روزهای ما خلاصه شده به نگاه کردن به حرکات و جنب و جوش تو که دیگه کاملاً از روی شکم مامان معلومه. البته ناگفته نماند که گاهی هم تنبل میشی و مامان و بابائی رو نگران میکنی. دیگه میخوام یواش یواش ساک بیمارستان رو ببندم که نکنه خدای نکرده عجول باشی و بخوای زودتر بیای.   این روزها بیشتر به تو فکر میکنم تا موضوعات دیگه. همش در حال تجسم چهره ی معصوم و نازت هستم. و شب و روز از خدا میخوام که صحیح، سالم و صالح بیای و قیافت عین بابا مسعود بشه که تو دوران پیری بابایی، من بتونم چهره ی عشق جوونیمو تو صو...
7 دی 1391